کد مطلب:321278 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:109

استدلال به حدیث ایام الله و جواب از آن
بعد از این چون گمان كرده كه مطلب خود را به ادله پیش ثابت كرده عباراتی چند می نویسد و تاویلاتی برای بعضی آیات می كند و بعضی اخبار در امتحان خلایق و كفر و ایمان شان و ذم فقها آخر الزمان و فرمایش پیغمبر (ص) به ابوذر در باب اخوان آخر الزمان و امثال اینها نقل كرده چون مقصود اثبات مطلبی نیست و متفرع بر ادله سابقه است و حال آنها را دانستی دیگر حاجت به تفصیل نیست موضوع مسئله كه ثابت نشد همه ی حرفها بیجا می شود و حدیث ایام الله را نقل می كند از عصمت و رجعت كه یوم یقوم القائم و یوم الكرة و یوم القیامت و آن صریح است در رد حضرات كه یوم ظهور را قیامت می شمرند و اگر یوم قیام قائم قیامت كبری بود دیگر سه روز شمردن معنی نداشت و این مطلب را جوابهای بسیار است ولی چون در این مقام تفصیل نمی دهد ما هم می گذاریم تا جائی كه تفصیل بدهد و سابق هم مختصری ذكر كرده ایم و باز تكرار كرده است كه معجزه كتاب است و غیر كتاب كافی نیست و جواب از این مطالب سابقا داده شده است تا آنكه می گوید لابد للخلق من راع یحفظهم ان الخلق اغنام لابدلهم من راع تا جمع شدن گرگ و میش را بر منهل واحد و بودن اغنام را با آن سید انام در خانه ی مكه چه كه او است بیت الهی و حرم ربانی و تكیه دادن او را بر خانه خدا و خراب كردن دیوار مقابل خانه را ادراك كنیم بعد اخباری چند می نویسد كه در فصل بعد انشاء الله می نویسم و در این مقام اولا می گوئیم كه آیا این علامات را كه فرموده اند خاصه برای مردمانی بوده است كه عالم به تاویل بوده اند یا غیر ایشان هم با ایشان شریك بوده اند شبهه نیست كه همه ی ایشان عالم به تاویل نبوده اند بلكه خود شما علم تاویل را تخصیص می دهید به اصحاب قائم (ع) و مسلم است كه بعد از ایمان به او عالم به این علم می شوند زیرا كه قبل از ایمان به او شان و رتبه ایشان با سایر مردم یكی است چنانكه از قول خداوند مستفاد می شود كه فرمود كان الناس امة واحدة فبعث الله النبیین مبشرین و منذرین و اگر این مطلب را تصدیق نمی كنی خواهی گفت كه این جماعت قبل از ایمان به او هم عالم به تاویل هستند و سایر نیستند پس خالی از این نیست كه آیا احدی قبل از ظهور او عالم به این علم نیست و یا بعضی هستند و بعضی نیستند و اما كل قبل از ایمان به او عالم به تاویل هستند كه خود شما هم نمی گوئید و بر فرض هم كه بگوئید تحكمی است بدون دلیل خلاصه پس ما سخن را در همان جهال به تاویل می گوئیم خواه كل باشند یا بعض كه كسی كه جاهل بلسانی شد هر گاه به این لسان با او سخن گفتند آیا تبلیغ به او شده است یا نشده شكی نیست
كه تبلیغ نشده و از این باب است كه خداوند فرموده ما ارسلنا من رسول الا بلسان الومه تا اینكه با ایشان بلسان ایشان تكلم نماید و تبلیغ امر فرماید و اگر كسی به تبلیغ نفرمودند البته تكلیفی هم برای او قرار ندادند زیرا كه خداوند فرموده لا یكلف الله نفسا الا ما اتاها و اگر تكلیف قرار ندادند پس كفر و ایمانی هم به واسطه انكار و تصدیق او از برای او حاصل نمی شود مثل اینكه بچه غیر مكلف یا مجنون انكار خدا و رسول یا تصدیق ایشان را بكند هر دو بالسوای است و اعتمادی بقول آنها نیست و در ظاهر شرع مطانها را به آبائشان ملحق می كنند و این حكم دنیاوی است باری پس آن جماعت كه جاهل به این تاویلات هستند امروز برای ایشان تكلیفی نیست زیرا كه آیت صدقی از امام دست ایشان ابدا نیست پس چگونه مكلف بتصدیق او هستند و اگر بگوئی كه تكلیف آنها این است كه اول بیایند تاویلات را از شما بیاموزند و بعد حق را بشناسند این هم تحكمی است زیرا كه حقیت شما را هنوز هیچ قاعده نفهمیده اند شما را در این تاویلات صادق بدانند بلی اگر از همان راهها كه دست خود دارند و به همان آیات و علاماتی كه خود معترفند حقیت خود را ظاهر كردید آن وقت تاویل الأحادیث را هم به آنها بیاموزید نه اینكه اول بلا اول بیچارگان را تكلیف كنید كه این احادیث كه شما از انبیا و اولیا دست دارید هیچكدام به اصطلاح شما نیست كه انتظار وقوع آنها را بر حسب متفاهم خود بكشید بلكه بیائید از ما یاد بگیرید باری اینكه سخنی است كه مكرر گفته ایم و ثانی اینكه تاویل می كنی خلق را به اغنام و سباع و می گوئی كه این است گرگ و میش كه بر منهل واحد خواهند بود آیا رسم در تاویل ملاحظه مناسبت هست یا هر چه را به هر چه تاویل كردند صحیح است پس مثلا میش مرد مؤمن است و گرگ هم مرد مؤمن یا آنكه فرقی در میانه هست شبهه نیست كه هر دو را مؤمن نمی توان شمرد پس یكی كافر است و یكی مؤمن و این است كه در اخبار كفار را به سگان و گرگان تشبیه فرموده اند و خداوند فرموده مثلهم بمثل الكلب ان تحمل علیه یلهث او تتركه یلهث حال امروز گرگ و میش شما كه با هم صلح كرده اند یعنی چه صلح كردن هم معنی تاویلی دارد غیر از آنچه ما می فهمیم یا آنكه مراد این است كه هر دو با هم راه می روند و آزارشان به یكدیگر نمی رسد شبهه نیست كه باید همینطور باشد حال شما خود را اغنام شمرده اید و هر كه منكر شما است گرگان و شصت سال است كه این دعوی باطل را كرده اید آن صلحی كه میان ما و شما واقع شده چیست كه الحمدلله هنوز در ملاء مسلمین اسم خود را نمی توانید ببرید كه اگر صریحا در بازار آنها فریاد كردید كه ما اهل این مذهب بدعی هستیم مثل شیران گرسنه شما را پاره پاره می كنند و اگر مقدورتان شد مثل الاغهای رم كرده كه از شیر بگریزد می گریزید كانهم حمر مستنفره فرت من قسورة پس چگونه گرگ و میش بر منهل واحد جمع شدید و دل خود را خوش كردید كه امام ظاهر شده كه اینطور شده است و عبارت مضحكی شنیدم به جهت تفریح خاطر مؤمنین نقل می كنم یكی از مجوس
نقل كرده بود كه بر منزل یكی از بابیه وارد شدم و با او نشستم با من محبت بسیار نمود تا مرا ملتفت كند تا اینكه چائی آوردند و دست من دادند نصف فنجان را خوردم فنجان را از دست من گرفت خورد و گفت الحمدلله گفتم سبب شكر چه بود گفت چون علامت ظهور این است كه گرگ و میش با هم آب بخورند و اینك می بینی كه من و تو با هم آب می خوریم و تو گرگی و من میش مجوسی بر خواست و استهزاء نمود كه عجب دینی است و دیگر او را بخود راه ندادند باری و اما آنچه در باب بیت گفته است شبهه نیست كه امام (ع) بیت الله است و فی بیوت اذن الله ان ترفع به آن حضرت و ائمه دیگر سلام الله علیهم تفسیر شده اما ملاحظه باید كرد كه این همه اخبار كه وارد شده است كه امام (ع) مثلا از مدینه حركت می فرماید و به مكه تشریف می آورد تا اینكه وارد مسجد می شود و خطیب را می كشد و دو مرتبه پنهان می شود و دو مرتبه در شب می آید و وارد مسجد می شود تا آنكه اظهار امر می كند اینها یعنی چه حال كه شما اهل تاویل شدید دیگر هر مزخرف كه بر زبان جاری شد كه نباید بگوئید آیا بیت الله بودن امام (ع) امری است كه گاهی هست و گاهی نیست پس گاهی وارد آن می شود و گاهی خارج از آن می شود و نایبی از برای خود می گذارد و در وجود مقدس او چه امر مخالف امامت هست كه یك وقتی حكم می كند كه همسایگان خانه خدا را بكشند وجود مقدس او كه از ابتدای خلقت معصوم و مطهر بوده است و مردم دیگر از مؤمن و غیر مؤمن در مسجدالحرام جمع می شوند و او فرمایشات می فرماید و مردم عرضها می كنند اینها یعنی چه همه ی اینها در شخص مقدس او است یا خارج از او است به یك كلمه مزخرف گفتن و گذشتن كه نمی توان خوشحال شد و مساله ثابت نمی شود و همه این عیوب از این است كه مثل بعضی از صوفیه كه بزعم خود اهل باطن شدند ظاهر را ترك كردند و این خرافات را به هم بافتند این قاعده ی كلیه است كه زیادة المبانی تدل علی زیادة المعانی پس وقتی كه گفتند امام در خانه خدا اظهار امر خود را می كند و از آنجا حركت می كند و لو امام خودش خانه از خانه های خداست اما معذلك خانه ی ظاهری باید باشد كه امام داخل بشود و از آن خارج بشود اگر مقصود شخص امام است و نظری به ظاهر ابدا نیست پس این كلمات نعوذ بالله همه لغو است و هیچ منظوری سوای شخص نبوده و ملاحظه نما كه ائمه (ص) اول تكلیف فرموده اند كه ما را معصوم و مطهر و غیر ساهی و لاهی و عابث و لاغی بدانید آن وقت فرموده اند كه امام به این قسم داخل خانه می شود و اینطور دعوت می كند و خارج می شود ما بیچارگان هم همچو پنداشته ایم كه از هر یك از این كلمات معنی آن را منظور داشته اند و امروز معلوم شده به قول شما كه هیچ كدام اینها منظور نظر نیست تو را به حق خدا نسبت به عاقل چنین چیزی می توان داد چه جای امام و یك حدیث در این مقام نقل می كنم كه شاهد این مسئله باشد و هم بر اصل دعوی نبوت ایشان رد كند در عوالم و بحار نقل كرده اند از حمران بن اعین قال قلت لابی عبدالله
انبیاء انتم قال لا قلت فقد حدثنی من لا اتهم انك قلت انكم انبیاء قال من هو ابوالخطاب قال قلت نعیم قال كنت اذا اهجر قال قلت فبما تحكمون قال نحكم بحكم آل داود اول بدانكه ابوالخطاب یكی از كذابین معروف است و در اول امر اینطور نبود و محل اعتماد اصحاب بود تا آنكه كذب و احداث او ظاهر شد و اخبار بسیار شاهد این معنی وارد شده و در این حدیث حمران روایت می كند كه به حضرت صادق (ع) عرض كردم كه شما انبیا هستید فرمود نه عرض كردم كه خبر داده است مرا كسی كه او را متهم نمی كنم كه تو فرموده كه شما انبیا هستید فرمود كیست آن شخص ابوالخطاب است عرض كردم بلی فرمود پس در این وقت من هذیان می گفته ام عرض كردم پس به چه حكم می فرمائید فرمود به حكم آل داود و اینكه فرمود كنت اذا اهجر از باب تعلیق بر محال است زیرا كه امام (ع) هذیان نمی فرماید و اگر جایز باشد كه مثل مردم هذیان بگوید اعتماد به فرمایش او نمی ماند و عمر ملعون بود كه نسبت به پیغمبر (ص) جسارت كرد و گفت هذیان می گوید خلاصه پس اول ببین كه ادعای نبوت را درباره ی خودشان هذیان شمرده است و قدر هذیانات میرزا علی محمد را بشناس كه ادعای نبوت كرد و كتاب بهتر از قرآن آورد ثانی اینكه شبهه نیست كه هر كه كلمات بسیار به هم ببافد كه معانی آنها منظور نظر عقل نباشد هذیان است پس این همه اخبار كه فرموده اند كه امام (ع) در مسجدالحرام به این تفصیل ظاهر می شود و چه می كند اگر هیچ منظور سوای شخص امام نیست پس كلمات دیگر نعوذ بالله معنی مقصودی در آنها نیست پس العیاذ بالله اینها هذیانات است هوش از سر انسان می رود كه چه اساسی گذارده اند كه بكلی دین را از دست مردم بگیرند و هر چه می خواهند مدعی شوند.